ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود پیشِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود آسمان تیره شد و سخت زمین لرزه گرفت شمر آن ثانیه که دست به کارَت شده بود عرشِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک« چونکه مکشوفترین متن و عبارت شده بود غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن دست و پا میزدی و لحظۀ غارت شده بود حرمله در پیِ گهـواره لـبِ خـیمه رسید خیمهها سوخت و هنگام شرارت شده بود خیره شد سمتِ سرت زینبِ مضطر! ای وای صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود |